سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی با دوستان همراه با خط های منحنی لبخند

 

در پاسخ سوال سراسر نیاز من 
   گفتی که چشم های مرا جا گذاشتی 
   بعد از عبور ساده خود مهربان چه زود 
 دل را میان حادثه تنها گذاشتی 
  این بود پاسخ تپش قلب عاشقم 
  این بود پاسخ غزل سرخ انتظار 
  کردی دریغ از دل من یک نگاه را 
  این بود رسم مهر و وفای تو ای بهار 
  نورت چه شد ستاره من پرتوت کجاست 
  باور نمی کنم که تو از یاد برده ای 
         باور نمی کنم که پس از مدتی غروب 
  دل را به شهر آبی دیگر سپرده ای 
               رفتی و بغض کرد بدون تو شهر چشم   
        بی تو غروب می کند از دیده ام بهار  
     تا آن زمان که بگذری از کوچه دلم


نوشته شده در چهارشنبه 88/5/7ساعت 1:3 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ