سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی با دوستان همراه با خط های منحنی لبخند

من با خاطرات تو زنده خواهم ماند.

چه غمگین از این رفتن و از این روزهای سرد تنهایی.

شاید باور نکنی،از من فقط همین کلمات که با شوق به سوی تو پر میکشند باقی می ماند و

خودکاری که هیچ گاه آخرین حرفهای مرا به تو نمی تواند گفت.

شاید یک روز وقتی می خواهی احوال مرا بپرسی،عکسم را در صفحه سفر کرده ها ببینی.

شاید کودکی گستاخ و بازیگوش با شیطنت سفر بی بازگشتم را از دیوار سیمانی کوچه اتان بکند

و پاره کند.
تمام دغدغه ام این است که آیا بعد از این سفر محتوم می توانم همچنان با تو سخن بگویم؟

آیا دستی برای نوشتن و دلی برای تپیدن خواهم داشت؟

شاید باور نکنی،اما دوست دارم مدام برایت بنویسم. بعضی وقتها که کلمات را گم

می کنم،دوست دارم،دشتها،دریاها،کوه ها،جنگلها،ستاره هاوهر چه در کاینات هست همه و

همه کلمه شوند تا بهتر بنویسم.

دوست دارمبه حیات کلمه ای نجیب دست یابم تا رهگذران غمگین،صبحگاهان زیر آفتابی

نارس مرا زمزمه کنند. میدانم که خسته ای اما دوست دارم اجازه دهی کلماتم دمی روبرویت

بنشینند و نگاهت کنند تا به حقیقت این جمله در آیی که می گوید:

مرا از یاد خواهی برد؟؟؟؟ نمی دانم؟؟؟؟

ولی از یاد من نخواهی رفت.......


نوشته شده در یکشنبه 88/4/28ساعت 5:17 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ