دوستی با دوستان همراه با خط های منحنی لبخند
از دیده هام اشک میباره
دل شکسته ام می سوزه و
از نامهربونی ها گله داره
مدت ها پیش در دلم خونه داشتی
رفتی و نگفتی که دل غصه داره
در شاهراه زندگیم کمین کردی
فصل پاییز مثل گل زردی
نگات ستاره ی حسرت
حرفات شیرین تر از شربت
نگات به من پیامی داشت
نگات عشق را داشت می کاشت
کم کم در دلم ریشه زدی
می خواستی منو به کسی ندی
درختی شدی و بار دادی
نمی دونم اسمش بود غم یا شادی
رفتی تو دلم، شدی عزیز
از خیال عشقت منم مریض
شبا کارم ستاره دیدن
آرزوم تنها تو رو چیدن
می خواستم خورشید در بیاد
تا جدایی ها زود سر بیاد
ولی شب قدشو کشوند
تا خودشو جای روز نشوند
حالا دیگه جدایی خودشو به من رسونده
دل عاشقمو با غمش سوزونده
نوشته شده در دوشنبه 88/6/9ساعت
1:22 صبح توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |