نامه ی چارلی چاپلین به دخترش : تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن ما ای سراپایت سبز ای همیشه باقی نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند . آن تابلوها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب , رودهای آرام و کودکانی که در خاک می دویدند , رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم برگلبرگ گل سرخ .
پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد , اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد . اولی , تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود . در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید , و اگر دقیق نگاه می کردند ، در گوشه چپ دریاچه ، خانه کوچکی قرار داشت , پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن برمی خواست , که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است .
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود . قله ها تیز و دندانه ای بود . آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود , و ابر ها آبستن آذرخش , تگرگ و باران سیل آسا بود .
این تابلو هیچ با تابلو های دیگر ی که برای مسابقه فرستاده بودند , هماهنگی نداشت . اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم جوجه پرنده ای را می دید . آنجا , در میان غرش وحشیانه طوفان گنجشکی ، آرام نشسته بود .
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است . بعد توضیح داد :
آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سرو صدا , بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود , چیزی است که می گذارد در میان شرایظ سخت , آرامش در قلب ما حفظ شود . این تنها معنای حقیقی آرامش است . تست اعتیاد به اینترنت IAT یکی از معتبرترین تستهای مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است که توسط دکتر کیمبرلی یانگ ابداع شده است. در تست IAT هرچه نمره شما بیشتر باشد، اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. نمرات هم به ترتیب از یک تا پنج هستند. در پایان، باید مجموع نمراتی را که به بیست پرسش زیر میدهید، جمع بزنید. برای محاسبه مجموع نمرات خودتان، میتوانید از ماشینحساب ویندوز کمک بگیرید. چقدر بیشتر از آنچه که قصد دارید، در اینترنت میمانید؟ چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفتهاید؟ چقدر اینترنت را به بودن با همسرتان ترجیح میدهید؟ چقدر از طریق اینترنت، با کاربران دیگر رابطه برقرار میکنید؟ چقدر دیگران از شما، بخاطر میزان آنلاین بودنتان شاکی هستند؟ چقدر بخاطر اینترنت، نمرات و کارهایتان در مدرسه اُفت کرده است؟ چقدر ایمیلهایتان را پیش از کارهای ضروری دیگرتان چک میکنید؟ چقدر عملکرد کاری و بهرهوری شما، بخاطر اینترنت آسیب دیده است؟ وقتی از شما میپرسند که چه کارهایی آنلاین انجام میدهید، چقدر در موضع تدافعی یا پنهانکاری قرار میگیرید؟ چقدر افکار آزار دهنده در زندگی را با افکار آرامبخش در اینترنت خنثی میکنید؟ چقدر وقتی در اینترنت هستید، احساس میکنید توان پیشبینی امور را دارید؟ چقدر فکر میکنید که زندگی بدون اینترنت، چیزی کسالتبار؛ تهی و بیلذت است؟ چقدر وقتی کسی هنگام آنلاین بودن مزاحم شما میشود، غُر میزنید؛ فریاد میزنید یا عصبانی میشوید؟ چقدر بخاطر قطع نکردن اینترنت، دچار بیخوابی هستید؟ چقدر فکر میکنید در حالت آفلاین، حواسپرتی دارید؛ ولی در حالت آنلاین بهتر هستید؟ چقدر وقتی آنلاین هستید این جمله را بکار میبرید: فقط چند دقیقه مونده، الان میام. چقدر سعی کردهاید از میزان آنلاین بودن خود بکاهید و موفق نشدهاید؟ چقدر سعی دارید میزان آنلاین بودنتان را از دیگران مخفی کنید؟ چقدر میزان آنلاین بودن را به بیرون رفتن با دیگران ترجیح میدهید؟ چقدر وقتی آفلاین هستید، احساس افسردگی و عصبیت دارید که با آنلاین شدن از بین میرود؟ - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
حرف بزند از هر صدایی بلندتر است "ایتالیایی ها میگن: "عشق یعنی ترس از
دست دادن تو ! " ایرانی ها میگن : "عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با
یک ببخشید تمام میشود ...
عریان خودت را نشان نده هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی
فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت
جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم و
کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز ...
متشکرم
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که :
لبخند من به تو یعنی " عاشقانه دوستت می دارم "
آغوش من همیشه برای تو باز است.
همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.
همیشه پشتیبانت هستم.
من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.
فقط کافی است چیزی از من بخواهی ,
بلافاصله از آن تو خواهد شد.
می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.
در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.
همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.
همین الان در فکر تو هستم.
تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.
من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است.
هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن.
من هنوز در چشمانت گم شده هستم.
تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.
گویند
روزی شخصی، نابینایی را در راهی دید که در یک دست سبو و در دست دیگر فانوس
داشت به او گفت تو که نمی بینی فانوس به چه کارت آید گفت این فانوس از بهر
کوردلان تاریک اندش است که به من نخورند و سبوی من را نشکنند.
شخصی
می گفت من شانزده سال دارم بزرگی به او خرده گرفت که نباید بگویی شانزده
سال دارم باید بگویی شانزده سال را دیگر ندارم راستی شما به جای سالهایی
که دیگه ندارین چی دارینمهربانی را از پسر بچه ای یاد بگیر که به امید شیرین شدن دریا آبنبتش را تو ی اون می ندازه
یه
روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شاید منم
یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم. سریع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتی که
میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم و
حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده. شاگردی
از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه
ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که
نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از
مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ!
هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت
ترین، تا انتهای گندم زار رفتم استاد گفت: عشق یعنی همین.
هرچه هستی باش اما باش........
آدما یه خصلت عجیب داریم .اونم اینکه ترجیح میدیم دروغ بشنویم تا واقعیت
.نمی دونم چرا این طوری میپسندیم؟همه خیال میکنن که اگه کسی رو دوست دارن
باید اونی بشن که طرفشون میخواد درصورتی که این اشتباست. مثلا یه دختر
مهمونی برو به خاطر طرفش بخواد دیگه نره خوب مگه چقدر دووم میاره؟بعد از
یه مدت میبره . من فکر میکنم ما باید آدمای اطراف مون رو همون جور که
هستند بپذیریم نه اینکه بخوایم تغییرشون بدیم اینطوری خودمونم آزادی
انتخاب داریم .مثلا طرف من یه آدم خوش گذرون من اگه بدم میاد نباید اون رو
محدود کنم چون اونوقت من طرفم رو به خاطر خودم میخوام نه خودش .اشتباه ما
اینه که انسان ها را برای خودمون میخوایم نه برای خودشون یعنی من مثلا
دوست پسرم رو دوست دارم چون فلان تیپی رو که دوست دارم و بهش میگم میزنه
.خوب همین چیزا باعث میشه تا دورغا به وجود بیاد و انسان ها خودشون رو اون
چیزی نشون بدن که نیستن .مثلا اکثر پسرا دوست دارن با دختری دوست شن که با
کسی نبوده .خوب دختری که با پسر دوست میشه وقتی این رو میفهمه دروغ میگه
.چرا باید آدما رو اونجور که خودمون دوست داریم ببینیم نه اونجور که هستن
؟ من فکر میکنم ما نباید آدما رو تغییر بدیم .ما باید آدما رو همونی که
هستن قبول کنیم .زیبایی این فکر اینه که ما اطرافیان مون رو به خاطر آنچه
که هستن دوست داریم نه به خاطر انچه که ما میخوایم .وبه قول آن شعر
نه..نه...
هرچه هستی باش اما باش
آرامش
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل , آرامش را تصویر کند .
تست اعتیاد به اینترنت
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?- به ندرت ?- گاه گاهی ?- غالباً ?- بکرات ?- همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?- به ندرت ?- گاه گاهی ?- غالباً ?- بکرات ?- همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?- به ندرت ?- گاه گاهی ?- غالباً ?- بکرات ?- همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
?-به ندرت ?-گاه گاهی ?-غالباً ?-بکرات ?-همیشه
شامل حال من نمیشود
جمع نمرات بین ?? تا ?? = کاربر معمولی هستید.
جمع نمرات بین ?? تا ?? = دارید دچار مشکل اعتیاد اینترنتی میشوید، مراقب باشید.
جمع نمرات بین ?? تا ??? = شما به اکثر پرسشها، نمرات ? یا ? دادهاید. شما دچار اعتیاد اینترنتی هستید و باید مشکلتان را در اسرع وقت حل کنید. واقعاً فکر کنید که اگر در پرسش دوم، جواب شما ? بوده است؛ چه بر سَر خودتان آوردهاید؟
1-اوبا سر بزرگ متولد شد
وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است،اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.
2-حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود
مطمئنا انیشتن می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد ]برای بچه های کوچک بود.
3-او ازداستانهای علمی-تخیلی متنفر بود
انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.
به بیان او "من هرگزدر مورد آینده فکر نمی کنم،زیراکه آن به زودی می آید. به این دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینّند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند.
4-او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد
درسال 1895 در سن 17 سالگی،انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است،که تا کنون متولد شده،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.
در واقع او بخش علوم وریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد.وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛او گفت:آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی کرد.
5 علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت-انیشتن
انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم اورا می شناسند و یا نمی شناسند.پس این مورد قبول واقع شدن[آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
6-او فقط یکبار رانندگی کرد
انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت.
انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.
یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید:چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود.انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.
او قبول کرد، اماکمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت "سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
7-الهام گر او یک قطب نما بود
انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.
وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد.بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.
8-راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.
اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها،مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.
علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |